خوبی شب و سکوتش .. قلم وکاغذ میدونی چیه؟
خوبیش اینه بدون اینکه کسی خیسی کاغذ وچشاتو ببینه
بدون کنـــــــــــــــــــــــــــایه و سرزنش و نصیحتای تکراری
هرچی دلت خواست.. دلتنگیاتو حرفاتو نفریناتو مینویسی
بعضیاشو پاک میکنی بعضیاشو تومجازی حک میکنی
اره خوبیش همینه که حرفاتو زدی خودتو خالی کردی
تنها بدیش اینه که همه میخونن.. حرفاتو میفهمن..! الا اون یــــــــــــــــــــــــــــــــــــه نــــــــــفر..!!
این روزها چقدر دلم برایت تنگ می شود… یه وَقتآیے بآیـَכْ رَפֿـتْ..!!
اگه میبینی بودنت به زندگی کسی معنا میده,زندگیشو بی معنا نکن اگه میبینی با اینکه بغض داره,برات میخنده,بغضشو نترکون اگه میبینی تنها تکیه گاهشی,پشتشو خالی نکن اگه میبینی تمام زندگی و آرامش و امیدشی,امیدشو ناامید نکن اگه میبینی از تو چشاش عشقو میخونی,چشاشو گریون نکن. به هوای قلب من آمدی و گفتی عاشقی ،اما اینک هوای قلبم را نداری به عشق بودنم آمدی و گفتی عاشقم هستی ، گفتی مثل دیگران بی وفا نیستی و تا آخرش با من هستی شاید بتوانم فراموشش کنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم...
برچسبها: غمگین, سخت, تنهایی, دلتنگی,
کسی نمی داند چرا…
کسی نمی پرسد چرا…
اما من سخت آشفته ام… و چقدر بی تاب…
می گویند این روزها عاشقی هم پیشه ای است نو…
اما من عاشقی پیشه نکرده ام…
من پیشه ام عاشقی است…
از آن روز که ابتدایی نداشت…
من سال هاست که عاشق تو هستم…
یادت می آید آن روزهای سرشار از شادی را…
آه که چقدر خسته ام…
و کسی نمی فهمد… و نمی خواهد که بفهمد…
مدتی است که می خواهم عاشقت نباشم…
مگر می گذارد دل…
چقدر دلم برایت تنگ است…
برچسبها: غمگین, سخت, تنهایی, دلتنگی,
اونم بآ پآـے פֿـوכِتْ..!!
بآیـَכْ جآتو تو زنْدِگے بَعْضے هآ פֿـآلے كُنے..!!
כُرسْته تو شُلوغیآشوטּْ مُتوَجهْ نِمیشَنْ چے میشه..
وَلے بـכوטּْ..
یه روزـے..
یه جآیے..
بـَכْ جورـے یآכِتْ مے اُפֿـتـَטּْ، كه כیگه כیرْ شـُכه..!!
פֿـِیْلے כیرْ...!!
برچسبها: غمگین, سخت, تنهایی, دلتنگی,
برچسبها: غمگین, سخت, تنهایی, دلتنگی,
اینک نه تو را میبینم نه عشقی از تو را
اینک نه وفا را میبینم و نه محبتی از تو را
حالا تنها خودم را میبینم و چشمهای خیسم را ، اینک تنها قلبی شکسته را در سینه حس میکنم که
بدجور پشیمان است که چرا به تو دلبسته
چرا با تو عهد عشق را بست ، عشق تنها یک ( کلمه ) بود نه آن احساسی که تا ابد ماندگار بماند
آمدی و یک یادگاری تلخ در قلبم گذاشتی و اینک هوای قلبم را با حضورت سرد کردی
شب که میرسد خیس است چشمهای خسته ام ، از فردا بیزارم دلم نمیخواهد کسی بفهمد که
دلشکسته ام
نمیخواهم دیگر با غروب روبرو شوم ، غروب همان آتشی است که در این لحظه های تنهایی بیشتر
میسوزاند دلم را
گرچه نمیتوانم ،اما نمیخواهم دیگر به تو فکر کنم ، نمیخواهم دیگر یک لحظه نیز در فکر حال و هوای
رفتنت این لحظه های سرد را با گریه سر کنم
خیلی دلم میخواهد فراموشت کنم ، خیلی دلم میخواهد عاشقی را از قلبم دور کنم ،اما نمیتوانم!
آینه را از من دور کنید ، طاقت ندارم ببینم چهره ی پریشانم را
پنجره را ببندید ، تحمل ندارم ببینم آن غروب پر از درد را
اگر تا دیروز محکوم به تنهایی بودم ، اما اینک محکوم دلبستن به یک عشق دروغینم، تا به امروز در
قلب بی وفای تو حبس بود، از این لحظه به بعد نیز باید در زندان تنهایی حبس ابد باشم
میخواهم در حال خودم در همین زندان تنها باشم …
برچسبها: غمگین, سخت, تنهایی, دلتنگی,